گزارش موسسه بروکینگز در خصوص وضعیت ادامه حضور آمریکا در افغانستان

موسسه بروکینگز، در اکتبر 2016 اقدام به انتشار گزارشی در خصوص "وضعیت ادامه حضور آمریکا در افغانستان در زمان ریاست جمهوری جدید ترامپ" نموده است. مراتب جهت آگاهی و بهره برداری، به حضورتان ارسال می گردد.

در این گزارش آمده است که رئیس جمهور جدید آمریکا باید به صورت منطقی، در خصوص اهمیت افغانستان برای امنیت ایالات متحده تحقیق کند. هزینه های صورت گرفته در گذشته، به معنی این نیست که افغانستان ارزش استراتژیکی و حیاتی برای آمریکا داشته است. بوش پدر در سال 1989 دریافت که افغانستان ارزش سرمایه گذاری دائمی آمریکا را ندارد و پس از کمک های پنهانی به مجاهدین افغان در دهه 1980 و شکست نظامیان شوروی، آمریکا عملا از منطقه عقب نشینی کرد. اما نادیده گرفتن افغانستان کارعاقلانه ای نبود. در پی ایجاد آشفتگی های بعد از 1989 و پس از اینکه آمریکا متحدان خود را که  در طول جنگ سرد فداکاری هایی را علیه کمونیسم انجام داده بودند، ترک کرد؛ گروه طالبان و پناهگاه های امن القاعده و به تبع آن قدرت اسامه بن لادن در افغانستان به وجود آمدند. طراحی اولیه حملات 11 سپتامبر و هدایت آن ها نیز از طریق همین مخفیگاه ها انجام شد. عدم حضور آمریکا در افغانستان، همچنین موجب بدبینی مقامات امنیتی پاکستان در خصوص انگیزه ها و اطمینان به آمریکا شد. پاکستان باید به تنهایی با  عواقب موفقیت های مجاهدین در برابر شوروی مواجه می شد. در این بازه زمانی میلیون ها پناهجو و مسائل مربوط به آن ها از دیگر مشکلات پاکستان بود. در نهایت خروج آمریکا این تفکر را برای رهبران پاکستان ایجاد کرد که ایالات متحده دست آن ها را در خصوص منافعشان در افغانستان باز گذاشته است.
عواقب این مسائل بسیار زیان آور بود، به طوریکه پاکستان از رفتارهای گذشته آمریکا در قبال افغانستان، برای توجیه حمایت های خود از طالبان و شبکه حقانی استفاده کرد و به دلیل همان سیاست ها حضور آن دو گروه را در سرزمین خود پذیرفت. در همین راستا اسلام آباد در برخی موارد نیز از آن ها  و پناهگاه هایشان حمایت کرد. این پناهگاه های امن شاید بیشتر از هر عامل دیگری باعث ناکامی عملیات های ضد شورشیان در افغانستان گردید. این در حالی است که تغییری در رویکرد پاکستان در این قضیه مشاهده نمی شد و آن ها همچنان به شیوه خود ادامه می دهند.
در حال حاضر آمریکا، افغانستان را به عنوان مرکز مبارزه علیه تروریسم و اسلام گرایی افراطی می نامد. از همین رو افغانستان برای آمریکا بسیار مهم است و دولتمردان امریکایی اتحادی را برای نظارت بر افراطیون منطقه و در صورت لزوم حمله به آن ها ایجاد کرده است.
در واقع به طور کلی می توان گفت که افغانستان برای امنیت آمریکا نقش حیاتی ندارد، اما این مسئله بسیار مهم است که همانند سال های 1989 تا 2001 ، هرگاه اساسا آمریکا افغانستان را نادیده گرفته، این احتمال قوت گرفته که تهدیدات جدی علیه منافع آمریکا و متحدان غربی اش در منطقه و جهان اتفاق بیفتد.
در بین تمام کشورهایی که آمریکا در آن ها درگیر جنگ نظامی شده است، افغانستان یکی از معدود مکان هایی است که نیروهای نظامی، در آنجا به شدت از سوی دولت و مردم کشور میزبان، مورد استقبال قرار گرفته اند. علیرغم عدم وجود اتحاد میان رهبران افغانستان، آن ها خطراتی را که با آن مواجه هستند، درک نموده و در راستای مقابله با آن در تلاش هستند تا با مشارکت آمریکا با این تهدیدات مبارزه کنند.
این در حالی است که کشورهایی مانند عراق، سوریه، عربستان سعودی، مصر و پاکستان نیز به عنوان مراکز مبارزه علیه تروریسم در منطقه خاورمیانه می باشند. به ویژه پاکستان که با داشتن حدود 200 میلیون نفر جمعیت و بیش از صد سلاح هسته ای و همچنین حضور تعدادی از رهبران القاعده و گروه های افراطی در خاک آن کشور، برای آمریکا بسیار با اهمیت است.  در واقع نقش آمریکا در افغانستان، کمک به ایجاد یک سنگر و یک مرکز عملیاتی طولانی مدت بر ضد تروریسم و افراط گری می باشد. این ها از جمله مسائلی است که رئیس جمهور جدید آمریکا باید به آن توجه ویژه داشته باشد، چراکه برای رسیدن به این اهداف، باید وضعیت استقرار ارتش آمریکا در افغانستان و تخصیص منابع مالی و کمک های آمریکا گسترده تر و پایدارتر گردد. با این حال، ضروری است که خود افغان ها نیز باید وظایف خود را برای مبارزه با تروریسم و استقرار صلح و ثبات در این کشور، به خوبی انجام دهند.
اهداف آمریکا
مهمترین هدف برای رئیس جمهور جدید آمریکا، حل مناقشات مربوط به تروریسم در افغانستان، از طریق تقویت و تجهیز نیروهای امنیتی و نظامی افغان می باشد، به طوریکه آنها بتوانند کشور خود را به گونه ای اداره کنند که دیگر مکانی امن برای افراط گرایان نباشد. علاوه بر این واشنگتن در تلاش است تا افغانستان را به عنوان یک متحد استراتژیک بلند مدت در منطقه، برای خود و هم پیمانانش حفظ نماید. اما این هدف که حکایت از توافق سیاسی قابل قبول با شورشیان دارد، ممکن است بسیار بلند پروازانه باشد. در واقع اگر به جای اینکه توافق فوق الذکر را به عنوان یک هدف بلند مدت در نظر بگیریم، به عنوان یک هدف سیاسی عملی، بر آن تاکید بیش از حد شود، ممکن است یک انتظار غیر واقعی در میان مردم آمریکا ایجاد نماید. این مسئله می تواند موجب ایجاد تردید مجدد در خصوص قدرت ماندگاری آمریکا در میان افغان ها و پاکستانی ها شده و همچنین قدرت فشار بیشتری را در اختیار طالبان برای مقابله با سیاست های واشنگتن در منطقه ایجاد نماید.
در زمان حمایت از هدف "افغانستان صلح آمیز" ، پیشنهاد می شود یک نگرش واقع گرایانه در قبال مذاکرات با شورشیان مسلح وجود داشته باشد. در گذشته ثابت شده است که رویکرد منصفانه در قبال مقاومت افغانستان، موجب عدم الحاق افراد به دلایل "قبیله ای" و یا "اختلافات قومی" (درمقابل کسانی که به دلایل ایدئولوژیکی یا اهداف ملی گرایانه می جنگند)به این گروه ها شده است. در طول زمان می توان بخشی از این مبارزان را متقاعد کرد تا سلاح خود را بر زمین گذاشته و به پروسه صلح بپیوندند. با این حال گروه طالبان و شبکه حقانی به عنوان بخش کلیدی شورش، باقی می مانند که مرکز رهبری آن ها در کویته و پیشاور و مناطق قبیله ای پاکستان و همچنین شهرهایی مانند کراچی می باشد که نشانه های کمی از تعدیل در مواضع افراط گرایانه خود در بلند مدت نشان داده اند.  این نشانه ها شامل تاسیس دولت مذهب گرای بدون تعهدات حقوق بشری(حقوق زنان و اقلیت ها) و عدم پاسخگویی به شهروندان افغانی در قبال فرآیندهایی مانند انتخابات می باشد. طالبان همچنین روابط قوی تری را با گروه های متعدد تروریستی حفظ می کند تا آمریکا را به سازش با این گروه وادار کند.
اهداف عملیاتی در افغانستان باید گسترش قابل ملاحظه ای یابد. در کوتاه مدت، باید اهداف امریکا شامل افزایش توانمندی نیرو های افـغان در حل چالش های امنیتی و حاکمیتی خود (البته با حمایت نیرو های خارجی) باشد. در بلند مدت نیز مسئله استقرار صلح و ثبات در افغانستان باید مد نظر قرار گیرد، به گونه ای که افغانستان مرفه تر گردد و بهتر اداره شود تا امنیت در منطقه گسترش یابد. برای رسیدن به این اهداف، آمریکا و دیگر بازیگران خارجی مانند ناتو، هند، چین، اتحادیه اروپا و سازمان ملل باید از موارد زیر پیروی کنند:
- کمک به تجهیز و تقویت دولت افغانستان
- جلوگیری از تاسیس پناهگاه های امن توسط القاعده، داعش و دیگر گروه های افراط گرای فرا ملی در خاک افغانستان
- همکاری با افغانستان علیه دیگر تهدیدات افراط گرایانه منطقه ای، که برای این همکاری، وجود نیروها و امکاناتی برای روبرو شدن با خطرات فوق، الزامی است.
- تضعیف و مهار تدریجی طالبان و دیگر عاملان مسلح خشونت ها که از مذاکرات صلح سر باز می زنند، تا جایی که آنها حاضر به مذاکره و حل و فصل مسالمت آمیز موضوعات مورد مناقشه شوند.
- تلاش جهت تغییر محاسبات راهبردی طالبان برای شکست دادن دولت افغانستان
- تلاش برای تغییر رفتار بازیگران منطقه ای(به خصوص پاکستان)، برای حمایت از ایجاد صلح و ثبات در افغانستان(شامل تشدید مشوق هایی که توسط آمریکا و دیگر بازیگران خارجی نظیر ناتو به اسلام آباد ارائه می شود)
رسیدن به چنین اهدافی، نیازمند تعهد استوار آمریکا و دیگر شرکایش، تعهد متقابل دولت افغانستان و تلاش های بین المللی هماهنگ که منجر به یکپارچگی ابزارهای دیپلماتیک، توسعه ای و نظامی در تعامل با همسایگان افغانستان گردد، می باشد. به عبارت دیگر امریکا باید خود را برای یک جـنـگ طولانی مدت به همراه افغانستان (به عنوان بخش اصلی این جنگ)، علیه افراط گرایی آماده سازد. گرچه ممکن است این ماموریت، دلهره آور و بی پایان به نظر برسد، اما تعهد آمریکا و دیگر کشورهای متعهد منطقه ای و فرا منطقه ای نسبت به این کشور باید پایدار بماند. اگر امریکا بخواهد بیش از حد متوسط منابعی را به افغانستان اختصاص دهد، باید در طول زمان سیاست های گسترده تری را برای بکارگیری این منابع اتخاذ کند.
با توجه به اینکه برخی افراد این تلاش های نا فرجام را نادیده می گیرند، این منطقی است که رئیس جمهور جدید آمریکا این سوال را داشته باشد که آیا این تلاش ها واقع گرایانه است یا خیر!؟ روابط سیاسی در افغانستان و عملکرد رهبران افغانستان ممکن است در آینده باعث وخامت بیشر اوضاع گردد. برخی از کارشناسان معتقدند، آمریکا بایستی در تعهدات خود نسبت به افغانستان بازنگری نماید. این تعهدات نباید غیر مشروط باشند زیرا منافع آمریکا در افغانستان با وجود این که بسیار مهم هستند ولی حیاتی نیستند. این در حالی است که اوضاع افغانستان امروز، نسبت به آنچه در گذشته انتظار می رفت، نگران کننده تر است. اکنون این آگاهی وجود دارد که هر لحظه ممکن است با سقوط شهرهای بزرگ به دست طالبان و ترور رهبران کلیدی، افغانستان سقوط کند. با این حال موارد زیادی وجود دارند که باید برای آن ها تلاش جدی صورت گیرد:
- اگر چه اوضاع امنیتی افغانستان به خصوص در برخی از بخش های این کشور بسیار نگران کننده می باشد، ولی تاکنون فاجعه آمیز نبوده است. با وجود اینکه طالبان کنترل برخی مناطق را در دست گرفته است یا در چند جاده مهم ایجاد رعب و وحشت می کند، هنوز آنها نتوانسته اند کنترل مراکز مهم جمعیتی را به دست گیرد.
- بر اساس آمار های منتشر شده از سوی سازمان ملل؛ قربانیان جنگ در افغانستان قریب به 10000 نفر در سال می باشد که حدود 3000 نفر از این تعداد کشته می شوند.
- نیروهای افغان در سال 2015 نتوانستند از سقوط موقت قندوز جلوگیری کنند. اما آنها توانستند با کمک نیروهای خارجی، پس از دو هفته، این شهر را مجددا در اختیار خود بگیرند.
- هنوز قوم گرایی و فساد در ارتش و نیروهای پلیس به طور گسترده دیده می شود. از سال 2014 تاکنون اشرف غنی و دکتر عبدا... بیش از 70 نفر از افسران ارشد ارتش و پلیس را که در سمت های خود موفق نبوده اند را برکنار کرده اند. نیروهای امنیتی افغان بیشتر زمان خود را به جای عملیات های تهاجمی، در ایست و بازرسی ها سپری می کنند.  این در حالی است که تاکنون گام های آهسته ای برای اصلاحات در قسمت هایی از نیروهای امنیتی افغانستان برداشته شده است و هنوز هم برخی از مقامات نالایق، در پست های کلیدی باقی مانده اند. میزان تغییر در جایگاه سازمانی افسران میان رده که از لحاظ سیاسی دارای ارتباطاتی می باشند، پایین می باشد و آنها به ندرت از مقامشان برکنار و یا جابجا می شوند.
نتیجه گیری
وضعیت امروز در افغانستان بسیار نگران کننده و پیچیده است اما نه به اندازه سال های 2012 و 2013، زمانی که مقاومت طالبان پس از حملات نظامی ناتو، انعطاف پذیری خود را بهبود بخشیده بود، و یا در زمان پایان دور دوم ریاست جمهوری حامد کرزی که به زمان برگزاری انتخابات و انتقال قدرت سیاسی در افغانستان نزدیک می شد. با توجه به این حقیقت که در پنج سال گذشته، ناتو بیش از 125000 نیروی نظامی خود را از افغانستان خارج کرد و مابقی نیروهای این سازمان در قالب ماموریت جدید "حمایت قاطع"، تنها در زمینه آموزش و مشاوره به نیروهای امنیتی افغان و همچنین حملات هوایی به مواضع گروه های شورشی در افغانستان، با آمریکا مشارکت داشتند، برخی از این بحران ها قابل انتظار بود. این در حالی است که افغانستان در سال های اخیر  به خصوص در زمینه های اقتصادی، حقوق بشر و رفاه فردی و اجتماعی شاهد پیشرفت هایی نسبت به گذشته، بوده است. امید به زندگی در این کشور در حدود 10 سال افزایش پیدا کرده و مرگ و میر کودکان نزدیک به نصف رسیده است. چندین میلیون دانش آموز از جمله میلیون ها دانش آموز دختر به مدرسه می روند و سرانه تولید ناخالص داخلی بیش از دو برابر شده است. جاده سراسری به دور افغانستان کامل شده است (اگرچه اوضاع امنیتی در طول مسیر به خوبی آن چه باید باشد نیست). میلیون ها افغان به طور بی سابقه ای به تلویزیون ، تلفن همراه ، اینترنت و شبکه های اجتماعی دسترسی دارند. این در حالی است که در نهایت ایالات متحده شرکای بین المللی دارد که می خواهند در کنار آمریکا، در افغانستان باقی بمانند.
تا زمانی که تهدیدات و چالش های اشاره شده وجود داشته باشد، احتمالات گوناگونی در خصوص آینده افغانستان پیش رو خواهد بود. برای مقابله با تهدیدات احتمالی پیش رو در افغانستان، باید همکاری های مدون و سیاست گذاری های منظم سالانه ای میان کاخ سفید، کنگره امریکا و همچنین رهبران افغانستان صورت گیرد و یک افق بلند مدت در زمینه های امنیت، سیاست و اصلاحات نظام اقتصادی در افغانستان ترسیم شود تا از این طریق بتوان به سطح قابل قبولی از موفقیت دست یافت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.